Recent Posts
یکشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۷
جمعه، تیر ۲۸، ۱۳۸۷
پنجشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۷
دوهزار و سیزده کلیک در یک روز
ارسال شده توسط
بادبان
دیروز بادبان من سرگیجه گرفته بود وقتی آمدم تو وبلاگم تا کنتور آمار بینندهگان را چک کنم دیدم کنتورم کف کرده و هشتدار قرمز برایم گذاشته و نوشته برای دیدن آمار دقیق باید گزینه دیگری را انتخاب کنم که با هزینه است و مجانی نمیپذیرد و دیروز بعداز ظهر آمار به هزار بیننده رسیده بود تعجب کردم !! چه خبر شده ؟ این همه وزیتور از کجا آمده ؟آن هم در یک روز!! لینکها را چک کردم دیدم لینک کاریکاتور آخرم را یکی از کاربران بالاترین لطف کرده و در سایت قرار داده . قبلاً هم بعضی از کارهایم را در بالاترین دیده بودم ولی هیچ وقت آمار این قدر زیاد نبوده به هر حال شب که برگشتم خانه و دوباره کنتورهایم را چک کردم دیدم هنوز کنتور اولی غش کرده و کنتور دومی آمار بینندگان را 2013 نفر نشان میدهد .
خواستم روز 26 تیرماه 1387 و رقم2013 بیننده را در این روز، در بادبان فیلتر شدهام ثبت کنم چون یقین دارم چنین آماری را عمراً نخواهم دید و برای من ندید پدید، سقف بسیار بزرگی است. دیشب متوجه شدم گویا نیوز هم در صفحه ديدني هاي دنياي تصوير به این کاریکاتور عکس یادگاری آق محمود لینک داده البته از شما چه پنهان فکر نمیکردم گویا نیوز از این ناپرهیزیها بکند چون با وبلاگهای امثال من زاویه دارد به هر حال حسابی امروز ذوق زده شدم و انگیزهام در ضمینه کاریکاتور به کوری چشم آخوندها چند برابر شد.
حالا هرچه میخواهید با ایمیل خط و نشان بکشید و برای وبلاگ نویسی قانون حکم اعدام در مجلس صادر کنید. و دارالتجاره اتحادیه اروپا هم هر چه میخواهد این سیاست مماشات را با این زالوصفتان خونخوار ادامه بدهد ولی یقین داشته باشید تا آسیاب آخرین استخوانهای آخوندها از پای نخواهیم نشست. من نه انسان مبارز و انقلابی هستم و نه ادعای سیاسی و فرهنگی دارم ولی نمیتوانم در مقابل ظلم و ستمی که بر مردم و سرزمینم میشود سکوت کنم تا زمانی که نسیم آزادی بر بادبانم میوزد، صدایم را در کاریکاتور، شعر، مقاله، و نوشته جار خواهم زد. این پنجره گشوده شده را نمیتوانید بر ما ببندید. امروز نگاه کردن به بادبانم را بیش از پیش دوست دارم
خواستم روز 26 تیرماه 1387 و رقم2013 بیننده را در این روز، در بادبان فیلتر شدهام ثبت کنم چون یقین دارم چنین آماری را عمراً نخواهم دید و برای من ندید پدید، سقف بسیار بزرگی است. دیشب متوجه شدم گویا نیوز هم در صفحه ديدني هاي دنياي تصوير به این کاریکاتور عکس یادگاری آق محمود لینک داده البته از شما چه پنهان فکر نمیکردم گویا نیوز از این ناپرهیزیها بکند چون با وبلاگهای امثال من زاویه دارد به هر حال حسابی امروز ذوق زده شدم و انگیزهام در ضمینه کاریکاتور به کوری چشم آخوندها چند برابر شد.
حالا هرچه میخواهید با ایمیل خط و نشان بکشید و برای وبلاگ نویسی قانون حکم اعدام در مجلس صادر کنید. و دارالتجاره اتحادیه اروپا هم هر چه میخواهد این سیاست مماشات را با این زالوصفتان خونخوار ادامه بدهد ولی یقین داشته باشید تا آسیاب آخرین استخوانهای آخوندها از پای نخواهیم نشست. من نه انسان مبارز و انقلابی هستم و نه ادعای سیاسی و فرهنگی دارم ولی نمیتوانم در مقابل ظلم و ستمی که بر مردم و سرزمینم میشود سکوت کنم تا زمانی که نسیم آزادی بر بادبانم میوزد، صدایم را در کاریکاتور، شعر، مقاله، و نوشته جار خواهم زد. این پنجره گشوده شده را نمیتوانید بر ما ببندید. امروز نگاه کردن به بادبانم را بیش از پیش دوست دارم
دوشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۷
چهارشنبه، تیر ۱۹، ۱۳۸۷
شب آوازها
ارسال شده توسط
بادبان
شب آوازها وبلاگ جدید حمید اسدیان، قصه نویس و شاعر مبارزی است که تمام آثارش به سمت مقاومت قد کشیده است. رژیم شاه او را به هنگام بازگشت از پایگاههای فلسطین دستگیر و روانه زندان میکند حمید پس از 5 سال اسارت در زندان حکومت پهلوی به همراه آخرین بازماندگان زندانیان سیاسی در زمان انقلاب از زندان آزاد میشود
به قلم او بیست و چند کتاب به رشته تحریر درآمده است. او راه درازی را پیموده تا به اینجا رسیده و این راه چندان هم سر راست نبوده . اگرچه راه او از بوی راهروهای زندان، و از بوی باروت و از سر گردنه ِ آتش و خون گذشته و لی او راه سراسر گل سرخ میخواند. و حالا رختخواب خالی یارانش را توی متن کتابهایش پهن کرده . او شاعریست توانا ، با رجهای سبز روی زمینه سفید قصه میبافت .
بادبان من که توی اولین خط یک نوشته معطل میماند و پشت چند جمله گم میشود شما را به میهمانی شب آوازها دعوت میکند
دوشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۷
هجده تیرماه
ارسال شده توسط
بادبان
زیر سینه سربی ابرهایِ هجده تیر ماه
بادبان کوچک من
بروی آبهای آشفته پهلو گرفته
و میلاد ماه همانند
درخشش الماسی
در وسعت دریا میلرزد
وچون جرقه ای بارور
در انعکاس آینه آب میچکد
ای ابرهای پر بار ببارید
بر جوانه های خزان دیده
ای بادهای پر امید
بکوبید بر یالِ بادبان من
تا پیش روم بسوی
دروازهِ دریایِ آرزوها
تا صدای دریانوردان شیردل را
دوباره بشنوم
تا صدایم را با چلچلهها
دوباره هم ساز کنم
تا بالهای گشوده ِ مرغان دریائی را
دوباره ببینم
که از پرواز هراسی ندارند
سوسوی فانوس ستارگان
در انتظار دستهای برهنه
ولی توانای ما میسوزد
دیگر اشگ نخواهم ریخت
فقط سرود می خوانم
ح . مقدم