Recent Posts

جمعه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۵

سر انگشتان آرزومند

Friday, April 15, 2005


در پیش روی دار قالی
دخترک در کارگاه تنهائیش
می بافد با رجهای موازی
لحظه به لحظه
زندگی را در وسعتش

در نور بی گناه چشمهایش
پرواز میدهد
رؤیای کودکانه اش را
در اعماق آبی آسمان
و می بافد رنگهای عشق را
در قامت نحیف رنگ پریده اش
تار و پود درد می ماند

در پیش روی دار قالی
سر انگشتان آرزومند
در ترنمی حزین میان حنجره
شکوفه ها و بنفشه ها را گره میزند
نقش میدهد پرواز پرندگان را

نور آفتاب پیر
تنها مرهمی است
بر سردی وجودش
که ریشه میزند از روزنه کارگاه

در خمیازه حاشیه زمان
در باغچه پر نقش ونگار دخترک
شکوفه ها روئیدند
و پرندگان بی طاقت آشیانه زدند
بروی ابریشم خوش نگار

خدای در تبعید پشت پلکهای انتظار
میگشاید به آرامی صندوقچه شب را
با درخشش پولکان نقره ئی در آسمان

و داس تاراج میگذرد
از گلوگاه شکوفه ها و پرنده ها
و رنگ خونین زخمها را
به ضیافت کفشهای مرفه میبرند

دخترک شعر من
کمتر از قالی دستبافش عمر میکند
بر روی
سنگ گور شکستهِ آن بانوی دار قالی
فریاد خون ِ خاموش ِ ربوده شده ِ پژمرد

اشگ اندوه انگشتان او بود
که امشب گونه هایم را خیس میکرد

ح. مقدم.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

زنان سرزمین مظلوم

Sunday, March 27, 2005
در سرزمین مظلوم
زنی باچشمهای ابری
در ویرانه ِ تقدیرش
باشتابی پنهانی
کلیه بی قرارش را
در اوراق روزنامه ها
گم کرد

زنی را دیدم
در باران سنگ
تا کمرگاه در خاکِ سرد
پیش روی جلادان
جان سپرد

در سرزمین مظلوم
زنی را دیدم
پرسه میزد
در خلوت پیاده رو
برای تکه نانی
بر باد می داد
تن اندوهگین خود را

زنانی نهان از دیده گان
با دستهای مرتعش
تن چرکین ِ از اهانت را
با اشک می شستند

در سرزمین مظلوم
زن یعنی
لبخنده خشکیده در میلاد
ازجنین پر نور
گلبرگهای پرپر زیر تازیانه
با سایه ای خونین در اشعار

زخمهای عمیق
و رنجنامه ها را
به پنجه زنی سپردم
که از هیبتش
آلوده دستان هراسانند
من اما احساس آسیاب شده را
به دیده گان زنی سپردم
که در آشیان بلورین چشما نش
هزاران عقاب ِ سرکش
بالهای ِغرور ِخویش را
از هم میگشایند
و در خروش آشنای صدایش
هزاران کوه
آوای طنینش را
به تکرار در سینه می خوانند

گلنامی که برافراشت بر سر
پرچم سه رنگ را در بغض آسمان
وقتی که پرواز را ممنوع کردند
پرچم او
نشان از غرش شیر دارد
نشان از برش شمشیر دارد
نشان از آتش خورشید دارد

با سرود پر صلابت میهن
درخشان پرچم ایران اوج میگیرد
در بلورین چشمهای
مهر تابان موج میگیرد

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


ازراپاند اديبي در جستجوي آزادي و در خدمت فاشيسم
ازراپاند هرگز نخواست يک اديب ساده باشد. زندگي او خود يک رمان است و او نقش جملة معروف خود که «زيبايي دشوار است» را ايفا مي‌کند. اين دشواري تنها براي هنرمند نيست که يک اثر ادبي را مي‌آفريند. گاهي اوقات حتي پذيرفتن و معنا و ارزش يک اثر براي مخاطبانش هم دشوار وغيرقابل تعبير مي‌باشد. پاند کساني را که از کج‌انديشي سياه او در کتاب «آوازها» سخن مي‌گويند به‌خواندن و خواندن و خواندن اين کتاب دعوت مي‌کند. وکساني که به‌زيبايي و جذابيت آثار ادبي وشعر عشق مي‌ورزند در تلاش جدا‌سازي ارزشهاي ادبي او از فعاليتهاي روشنفکري و جنجال انگيز او هستند.ازراپاند در 30 اکتبر 1885 در ايالات متحدة آمريكا چشم بر جهان گشود. براي اولين‌بار در سن 13‌سالگي همراه پدر و مادرش به‌ايتاليا سفر كرد. و در سال 1901 در دانشگاه پنسيلوانيا در رشتة هنر و ادبيات ثبت نام مي‌کند. بالاخره درسال 1908 با 80 دلار در جيب راهي اروپا مي‌شود. اولين مجموعة شعرش را در 23سالگي در ايتاليا به‌چاپ رساند. در لندن پس از آشنايي و همكاري با بسياري از نويسندگان به‌نقد آثار گذشته مي‌پردازد. در همين سالها با فرهنگ چين آشنا مي‌شود. در سال 1914 با همسر خود دوروتي شكسپير ازدواج مي‌کند. در سال 1920 راهي پاريس مي‌شود و آن‌جا در يک کانون هنرمندان متشکل از نويسندگان و موسيقيدانان سکونت مي‌گزيند. اهداف آنان تحول و نوآوري از قالبهاي گذشته مي‌باشد و او به‌مطالعه و ترجمه در زمينة اقتصاد و سياست مي‌پردازد.کنسرتهاي متعددي از موسيقي کلاسيک و موسيقي معاصردر فستيوال راپال درشمال ايتاليا هر سال تشکيل مي‌دهد و سرانجام در شهر ونيز مستقر مي‌شود. اولين آثار ادبي خود را در همين زمان به‌رشتة تحرير درمي‌آورد.ازراپاند موسيقيدان، شاعر و منتقد، يکي از چهره‌هاي شاخص مدرنيسم و شعر وادب در قرن بيستم است. نيروي غالب بسياري از جنبشهاي مدرنيست به‌خصوص ايماژينيسم (بيان تصوير‌سازي ) ورتيسيسم (جنبش پيشرو انگليسي ) بود.به‌لحاظ سياسي و اجتماعي ازراپاند علم اقتصاد را به‌خوبي مي‌شناخت و به‌بهره‌کشي انسان و استثمار اقتصادي در بافت وساختار جامعة آمريكا معترض بود. آثار تحقيقات و پژوهشهاي او در زمينة اقتصاد سياسي همواره در نوشته‌هايش ديده مي‌شود. او تحت تأثير اومانيسم و هم‌چنين فرهنگ چين و ارزشهاي عميق رنساس در اروپا تمايلات «چپ» پيدا مي‌كند و مي‌نويسد اگر انسان در راه ايده وآرمانش مبارزه و ريسک نکند يا آن آرمان بي ارزش است يا آن انسان ارزشي ندارد. باوجود اين وقتي با موسوليني ملاقات مي‌کند به‌او علاقمند مي‌شود. بيشتر ناقدين، لغزش زندگي اين اديب بزرگ قرن پيش را در وابستگي به‌فاشيسم در سالهاي جنگ جهاني دوم ارزيابي مي‌کنند و او بهاي آن را در دستگيري و زندان در پايگاه نظامي پيزا در شهر ايتاليا و بعد در تيمارستان جنايي آمريكا مي‌پردازد.او از دوران جواني همواره در نامه‌هايش به‌سياست مالي اروپا و آمريکا و سرمايه‌داران بانکي انتقاد داشت. و اغلب يهوديان سهامداران اصلي بانکهاي بين‌المللي بودند. اما پس از گرايش به‌فاشيسم رگه‌هاي ضد يهودي در آثار پاند به‌صورت جدي بارز مي‌شود. البته او بعدها، در سال 1967 از يهوديان به‌خاطر پيشداوريهاي گذشتة خود درمصاحبه با روزنامة «آلن گينزبرگ طلب بخشش نمود . پاند در پي دولتي عملگرا و به‌دنبال انسانهايي با اراده و توانمند بود. او در موسوليني چهرة درخشاني را ديد که توان دگرگوني شالوده‌هاي بورکراتيک اداري را دارد و ارادة سياسي براي تقسيم منطقي سرمايه در جهاني بيرحم را دارد که در آن فقر در ميان انبوه ثروت به‌خوبي نمايان است. پاند اعتقاد داشت دموکراسي زماني کسب خواهد شد که دولت عملکرد اصولي داشته باشد. او از سال 1932 تلاشهاي زيادي براي گرفتن ملاقات با موسوليني انجام مي‌دهد و حتي يک سناريو فيلم به‌نام «تولد فاشيسم» مي‌نويسد و به‌کاخ او مي‌فرستد كه البته از آن فيلمي ساخته نمي‌شود. بالاخره در 30 ژانويه 1930 بعد از تلاشهاي مكرر موفق به‌ديدار با موسوليني مي‌شود. او در اين ديدار طرح رفرم اقتصادي برپاية اعتبار مالي جامعه را به‌وي پيشنهاد مي‌دهد. ولي موسوليني با بي‌تفاوتي هيچ عکس‌العملي نشان نمي‌دهد و در هيچ كجا از او سخن نمي‌گويد و حتي به‌نظر مي‌رسد او را به‌ياد نمي‌آورد. در سال 1935 يک جلد از کتاب خود «جفرسون و موسوليني» كه در تجليل از سه شخصيت تاريخي، لنين، جفرسون و موسوليني است براي زاد روز او مي‌فرستد. به‌رغم اين علاقه او نه با‌محافل فاشيستي رفت وآمد داشت و نه به‌دولتمردان شناخته‌شدة فاشيست علاقمند بود. او روشنفكري بود كه در دوران حاكميت فاشيسم از طرف سردمداران حکومتي پذيرفته نمي‌شد. از سوي ديگر در محافل روشنفکري چپ هم او را نمي‌پذيرفتند. در سالهاي 1930 او را به‌سخره مي‌گرفتند و درباره اش مي‌نوشتند كه او با اعتقاد به‌عظمت فاشيسم داراي ايده هاي آلوده و نامفهومي است.با شروع جنگ جهاني دوم به‌مخالفت با درگيري آمريکا با ايتاليا مي‌پردازد و از آن‌جا كه با برخي از سياستمداران آمريكايي آشنا بود براي جلوگيري از ورود آمريکا در جنگ با ايتاليا رهسپار واشينگتن مي‌شود. در آمريكا به‌او اجازة ملاقات با روزولت را نمي‌دهند و او سرخورده به‌ايتاليا باز مي‌گردد. در طول جنگ سخنرانيهاي متعدي به‌زبان انگليسي در راديو رم انجام مي‌دهد و اقتصاد جنگ را تجزيه و تحليل مي‌کند و روزولت را متهم به‌آغاز جنگ « جنگهاي سي‌ساله» ومتحد روسيه مي‌کند. در سال 1942 پدرخود را از دست مي‌دهد و درشهر راپال ايتاليا به‌خاک مي‌سپارد. در سال 1943 به‌خاطر سخنرانيهاي راديويي در ايتاليا دادگاه کلمبيا او را خائن به‌کشور خود اعلام مي‌کند. حسابهاي مالي و مايملك او و خانواده اش را مسدود مي‌کنند.در سال 1945 خود را به‌فرمانده نظامي ارتش ايالات متحده در جنوا معرفي مي‌کند. پس از دو هفته بازجويي به‌پيزا منتقل مي‌شود.سربازان مستقر در اين پايگاه نظامي او را در يک قفس آهني قرار مي‌دهند. پاند روزها را در زير آفتاب گرم تابستان و شبها در زير نور پروژکتورهاي روشن سپري مي‌كند. پس از گذشت سه هفته به‌زير چادري با شرايط انساني‌تر منتقل شده و به‌او اجازة نوشتن مي‌دهند. بلافاصله شروع به‌نوشتن «آوازهاي پيزا» مي‌کند. عاقبت او را به‌واشينگتن مسترد مي‌كنند. دولت آمريکا او را خائن به‌کشورش قلمداد كرده و خواستار اعدام او مي‌شود. اما دادگاه به‌عدم تعادل رواني پاند رأي مي‌دهد. پاند 12سال بعد را در تيمارستان جنايي سنت اليزابت مي‌گذراند. در سال 1958 آزاد مي‌گردد و به‌نزد فرزندش به‌ايتاليا باز مي‌گردد و کتاب «آوازها» را به‌چاپ مي‌رساند.در ارزيابي اين شخصيت ادبي همواره دچار تناقض مي‌شويم. او شاعري است بسيار قوي كه هنوز هم آثارش در دانشگاههاي معروف تدريس مي‌شود. او سخنوري چيره دست است كه با برنامه‌هاي راديويي خود موجي قوي و پردامنه به‌راه انداخته بود. تفكرات و نظرات او در رديف بهترين نظرات در مورد مسائل ادبي در قرن گذشته محسوب مي‌شود. اما پاند با وجود اين كه از ديکتاتوري و خودکامگي بيزار بود، موسوليني را شاهزاده رنساس مي ديد ونه يک قلدور مستبد. او در دافعه از كشورهاي به‌اصطلاح آزاد به‌همكاري با فاشيستها روي آورد. در تمام مدت حاكميت «جمهوري سوسياليستي ايتاليا» کوشش او براي اشاعة ايدة «جفرسون» و بينش «کنفوسيوس» بود. چيزي که به‌تصور او تنها پاسخ عليه جهالت و شرارت دشمنان ايتاليا بود. تلاش عقيم او براي ملاقات دوباره با «بنيتو موسوليني» به‌منظورتأثيرگذاري بر سياست فرهنگي و اسکولاستيکي جمهوري فاشيستي و تجديد ارزشها و مفاهيم بي‌فايده ماند. او در اعترافات و بازجوييهاي اوليه خود در جنوا (در محل ضد‌جاسوسي آمريکايي) نوشته است كه نه در فرانسه و نه حتي بريتانياي کبير اجازه نوشتن آزاد و سخنراني به‌او نداده‌اند و فقط در ايتالياي فاشيستي از آزادي قلم برخوردار بوده است. اما اگر اين ادعا واقعيت هم داشته باشد همكاري او با فاشيستها هيچ‌گاه قابل توجيه نبود و از خاطر روشنفكران بعد از او نرفت. بي‌ترديد او شعر و استعداد ادبي خود را در پاي كساني قرباني كرد كه نه‌صلاحيت شنيدن افكارش را داشتند و نه با آرزوهاي او موافق بودند. او در يك اشتباه محاسبة ايدئولوژيك ـ تاريخي نتوانست تشخيص دهد كه با ديكتاتوري هم‌چون موسوليني نه تنها آزادي محقق نمي‌شود كه علاوه برآن شاعري هم‌چون او با تمام استعدادها و تواناييهايش قرباني درگاه مشتي خونريز و ستمكار است.همكاري او با هارترين دشمنان آزادي كه بي‌گمان بيرحمترين دشمنان نسبت به‌هنر نيز خواهند بود ناموجه است. هرچند كه زيباترين شعرهايش عليه جنگ بود و فرهنگي غني از رنسانس ايتاليا گرفته تا فرهنگ و تمدن چين و ژاپن و مصر را به‌نمايش مي‌گذاشت.پاند در روز اول نوامبر 1972 در شهر دلباخته اش ونيز چشم از جهان پوشيد . او در بستر مرگ مي‌گفت نمايشنامه به‌پايان رسيده و دست زدنهاي حضار قرنها طول مي‌کشد و من از خانه ابديت خواهم شنيد.
ح . مقدم

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed



پازولینی فيلمسازي عصیانگر عليه بی‌تفاوتی افکار عمومی
چندی پیش فستیوال فانو به مناسبت سی‌امین سالگرد در گذشت پیرپائولو پازولینی چندین فیلم کوتاه و بلند باارزش به‌روی اکران آورد كه با استقبال مردم روبه‌رو شد. برای دیدن فیلم کوتاه (35 دقیقه) «ریکوٌتا» اثر پازولینی، اين شاعر و فيلمساز عصيانگر رفتم. قبل از نمایش ماریو روندورو عکاس فیلم و دوست پازولینی از خاطرات و شخصیت و مسیر فکری و عقاید نظری این هنرمند از دست رفته سخن گفت.پیرپائولو پازولینی نویسنده، شاعر، کارگردان سینما، نویسنده فیلم و تئاتر، روزنامه‌نگار، نقاش، بازیگر سینما و شخصیت سیاسی و جنجالی و معترض قابل توجه روشنفکری نسل جدید ایتالیا بعد از جنگ جهانی دوم بود.
او پنجم مارس 1922 در شهر بلونیا چشم بر جهان گشود. پدرش کارلو آلبرتو پازولینی افسر ارتش فاشیستی و از طبقة مرفه جامعه و مادرش سوزانا کولوسٌی معلم دبستان و از خانوادة دهقانی شمال ایتالیا بود. دوران جوانی را دراستان فریولی ایتالیا سپری و در17 سالگی در دانشگاه بلونیا در رشتة ادبیات ثبت‌نام می‌کند.در 19 سالگی به تحریر و چاپ نوشته‌هاي خود می‌پردازد. با انتشار اولین تجربة داستان‌نویسی‌اش به نام «بچه‌های زندگی» وارد محافل فرهنگی می‌شود. در این اثر او نویسنده‌يی ناپخته ولی حساس به مسائل و پدیده‌های اجتماعی و سیاسی است . زندگی دراماتیک بچه‌های ولگرد حومة شهرهای بزرگ و تبعیض و بی‌عدالتی اجتمایی و روزمرگی آنان در این کتاب قابل تعمق و تأمل می‌باشد.پازولینی به اصالت و ریشه‌های فرهنگی پایبند بود و می‌گفت زبان محلی وسیله‌يی است که متولیان کلیسا برای اعمال هژمونی فرهنگی بر توده‌ها استفاده می‌کنند. او تلاش می‌کند تا در بازیابی ریشه‌های فرهنگی و عمق جامعه این نگرش را به محافل چپ انتقال دهد. پازوليني شیفتة زبان محلی بود و بسیاری از اشعار او به زبان بومی است .
پازوليني در سال 1943 در لیورنو به خدمت سربازی فراخوانده می‌شود. با شروع جنگ جهانی شرایط دشواری برای او به‌وجود مي‌آيد. در 8 سپتامبر از تسلیم سلاح به آلمانیهای اشغالگر سرپیچی می‌کند و متواری می‌شود. بعد از مدتی به کاسارسا باز می‌گردد. در سال 1945 برادر او گوئیدو پازولینی که به همراه پارتیزانان جنبش مقاومت مسلحانه علیه فاشیسم نبرد می‌کرد در یک در‌گیری مسلحانه کشته می‌شود. تلخي ماجرا در اين بود كه او نه به‌دست فاشیستهای موسولینی كه به‌دست کمونیستهای هوادار تیتو كشته مي‌شود که بعد‌ها در یوگسلاوی قدرت را به‌دست می‌گیرند.پازولینی درسال 1945 فارغ‌التحصیل می‌شود و1947 عضو حزب کمونیست ایتالیا می‌شود. دو سال بعد او را از حزب اخراج می‌کنند.«اکاتونه» اولین فیلم ساخته شده او از حومة رم بدون صحنه‌پردازی و نور‌پردازی مصنوعی و بدون به‌کارگیری هنرمندان حرفه‌يی و با استفاده از ابتدایی‌ترین دوربینهای فیلمبرداری ساخته می‌شود.
در فیلم «انجیل به روایت ماتئو» پازولینی شهر‌های جنوب ایتالیا (ماترا و اسپرومونت) و محله‌های فقیرنشین و سنتی را برای عینیت بخشیدن و درک انجیل به‌کار می‌گیرد این اثر هنری مورد تشویق اکثر منتقدان سینمایی قرار می‌گيرد و حتی برای محافل رسمی کلیساي کاتولیک یک اثر ستودنی به حساب مي‌آيد. سینمای پازولینی بدون رمز و اصول خاص و جویای تمام راههای ممکن برای رسیدن به واقعیت است. یعنی بیان مکتوب واقعیت که عدة قلیلی مثل او توانستند بفهمند و بیان کنند. او نئورالیسم دیگری آفرید و در به‌کارگیری مستمر و عمیق ابعاد روزمرگی و تجلی آن در نمایش هنری از ظرفیت و توانمندی خاصی برخوردار بود.تاثیر نقاشان بزرگ را در آثار پازولینی به‌خوبی می‌توان دید. خود او یکی از نقاشان سینمای ایتالیا بود. برای او نقش صوری و ساده اهمیتی نداشت، بلکه نقش تصویر در مجموعه‌يی از رؤیت و احساس شرایط خلاصه می‌شود و بیانگری روشن و شفاف و تاثیرگذار و در نتیجه قابل‌درک و فهم برای مخاطبان می‌باشد . در واقع کار نقاشان قدیم به‌رؤیت‌کشیدن حال بوده و نشان‌دادن واقعیت، این ویژگیها را در فیلم «ریکوٌتا و ماما روما» می‌توان مشاهده کرد. عصر توسعه و رشد ایتالیا و دگرگونی ارزشها و نگرشها در جامعة مصرفی عاملی بود که او همواره در نوشته‌ها و مقالات خود در اواسط سالهای 1970 مورد بحث و انتقاد قرار می‌داد. مواضع رادیکال او تنش و حساسیتهای زیادی به‌وجود آورده بود .
اکثر آثار او زیر تیغ سانسور می‌رفت و برای بیشتر نوشته‌ها و فیلمهایش به دادستانی احضار می‌شد. پازولینی پدیدة مصرف را زايیدة احتیاج کاذب در جامعه در حال تحول می‌بیند و معتقد است ترویج آن در جامعه عاملی است که فرهنگ و ارزشهای بر‌گرفته از قرنها را پایمال می‌کند و انسانها را مسخ شده می‌سازد و اصالت مصرف را جایگزین اصالت انسان می‌کند. « منظومة خاکستر گرامشی » یکی از آثار پر ارزش ادبی این هنرمند است. از جمله فیلمها و آثار مهم دیگر او «تئورما» ست كه در سال 1968 ساخته شده و در آن به مسألة خانواده و روابط خانوادگی پرداخته است. در آخرین فیلمهای او بیان و تصویر ادبی به‌کار گرفته شده است. از جمله آثار ديگر او «دکامرون 1970 بوکاچو» «سالو و 110 روز سودوما» است كه به خاطر صحنه‌هاي عريان به اصطلاح غيراخلاقيشان مورد اعتراض و انتقاد قرار گرفت.
عاقبت پازولینی به‌شکل فجیعی با ضربات متعدد چوب در ساحل اوستیا به قتل می‌رسد. پیکر نیمه‌جانش را چندین بار زیر چرخهای ماشین خود او قرار داده بودند. قاتل، پینو پلوزی، یکی از همان ولگردهای رمانهاي پازولینی دستگير مي‌شود. به این قتل اعتراف می‌کند وبه زندان می‌افتد. او بعد از 30 سال در ماه مه 2005 در یک مصاحبة تلویزیونی اعتراف می‌کند که او عامل قتل نبوده و قاتلین پازولینی 3 نفر ديگر بوده اند. ولی از آنان نامی نمی‌برد و هنوز این قتل در هاله‌يی از ابهام قرار دارد. دادستانی رم هم اکنون پرونده این قتل را بازگشایی کرده است. پازولینی دشمنان زیادی در عرصة سیاسی و فردی داشت چون عصیانگری عليه بی‌تفاوتی افکار عمومی بود، او را کمونیست بدون حزب و کاتولیک بدون کلیسا می شناختند

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

هرگز پاک نمی‌شود یاد عاشقان






شاملوی عزیزم وقتی شنیدم سنگ مزار تو را تخریب کرده‌اند اصلاً تعجب نکردم وقتی نتوانستند اندیشه‌ات را بشکنند سنگ مزارت را شکستند .و امروز وقتی چشمم به مزار بدون نام تو افتاد بیاد گورهای بی نام ونشان خاوران افتادم انگار تو را هم همانند زیباترین فرزندان آفتاب و باد بدون عکس و بدون نام در این خاک ودیعه گذاشته‌اندجرم تو هم همانند فرزندان خاوران آزادگی است نمی‌خواهند نامی از تو برای آینده‌گان بماند فرزندان خاوران هم همانند تو از مرگ نهراسیدن و این گورهای بی‌نام ونشان بیانگر مقاومت و شرف و شجاعت « نه » گفتن به حکومت مستبد است . بگذار برای خمینی و اضدادش قبرهای پرتجمل و بارگاه و گنبد طلایی بسازند که نیازمند نام وشهرت و آوازه‌اند . تو را نیازی نیستنام تو را باد سحرگاهان هر جا برد گلی ز خاک رویدولی آنجا که خمینی قدم بر نهاد گیاه از رستن تن زدشاملوی عزیزم هرگز پاک نمی‌شود یاد عاشقان

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

مرضيه بار ديگر در سالن المپياي پاريس، از مشهورترين سالنهاي فرانسه و اروپا در براربر انبوه جمعيت در اوج توانمندي هنري خود درخشيد و زيباترين ترانه هاي خود را با دلنشين ترين و قوي ترين صدا اجرا كرد.كنسرت بزرگ خانم مرضيه، بانوي هنرايران، در سالن المپياي پاريس، يكي از مشهورترين سالنهاي هنري فرانسه و اروپا، برگزارشد.دراين كنسرت فراموش ناشدني، مرضيه بار ديگر، در اوج توانمندي هنري خود درخشيد و زيباترين ترانه هاي خود را با دلنشين ترين و قوي ترين صدا اجرا كرد. در سالن المپياي پاريس كه مملو ازجمعيت بود، شركت كنندگان بارها و بارها با كف زدنهاي پرشور خود از هنرنمايي درخشان مرضيه استقبال كردند.در كنسرت المپياي پاريس، يك اركستر فرانسوي به رهبري استاد محمد شمس آهنگساز برجسته ميهنمان، خانم مرضيه را همراهي كردند و اجراي ترانه هاي زيباي مرضيه درميان تحسين وشور و شوق شركت كنندگان به مدت دوساعت ادامه داشت. ...ادامه مطلبويدئوي كوتاهي از كنسرت مرضيه در سالن المپياي پاريساسماعیل وفا یغمایی در یاداشتی بر کنسرت مرضیه از عقاب آبی و پرواز زیبایش سخن می‌گوید او می‌نویسدسالن لبريز المپيا،چند هزار كيلومتر دور از ايران،سكوت،اركسترآماده به رهبرى محمد شمس در پرتو شمعگونه هاى الكتريكى منتظر است و سرانجام عقاب زيباى آبى پوش هشتاد و دوساله، كه و تمام جمعيت كه بى هيچ اعلام طبل و شيپور و فرمانى !، بل به فرمان محبت و دل و شعور، به احترام او بر مى خيزد، به احترام شصت و چند سال رنج و كار و عرقريزان روحى و عاطفى و تلطيف جانها، به احترام آب و خاك و ملت وفرهنگ و پرچم ايران، كه نمادى زوال ناپذير از زيبائى ولطف فرهنگش اينك در برابر او ايستاده است....ادامه مطلب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed



کلیپ با مزه من عنترم را حتما ببینید

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

انتخابات ایتالیا
بالاخره مردم ایتالیا بعد از مناظره‌های جنجالی و کشمکشهای سیاسی به پای صندوقهای رای رفتند . دو نامزد اصلی انتخابات سیلویو برلوسکونی و رمانو پرودی بودند . برلوسکونی یکی از قدرتمندان اقتصادی ایتالیا و صاحب باشگاه معروف میلان و صاحب تعداد متعددی از کانالهای تلویزیونی ایتالیا است . و در سٌمت نخست وزیری پنج سالی است که زمام دولت را بدست دارد و جناح راست میانه را در انتخابات رهبری می‌کرد . و در طرف دیگر رومانو پرودی رئیس سابق کمسون اتحادیه اروپا و جناح ائتلاف چپ میانه را در انتخابات نمایندگی می‌کرد و در یک رقابت تنگاتنگ بلاخره رمانو پرودی برنده انتخابات شد . در طول تبلیغات انتخاباتی حسابی به جان همدیگر افتاده بودن .پرودی می‌گفت اگه من نخست وزیر بشوم به هر بچه‌ای که متولد می‌شود تا سن 18 سالگی ماهی 200 یور می‌دهم البته باید واجت شرایط اقتصادی پائین باشد مثل اینکه این ترفند را از کروبی یادگرفته بود چون کروبی هم وعده 50 هزار تومانی به جوانان هنگام کاندیداتوری‌اش داده بود . برلوسکونی به بچه‌های که متولد می‌شوند هزار یورو می‌دهد و فقط یک بارکمک می‌کند . و قول حذف مالیات املاک و حتی حذف مالیات حمل زباله را به مردم داده است و هر دو چپ و راست واسه مردم خالی بندی می‌کنند .
من دلم می‌خواست برلوسکونی برنده بشود چون تجربه پرودی و دارودسته‌اش را وقتی که سر قدرت بودن از یاد نمی‌برم شاید برای مردم ایتالیا جناح چپ برنده بشه بهتره ولی برای ما ایرانی ‌ها بدتره چون پرودی رابطه خیلی خوبی با آخوند‌ها داشت و در زمان خاتمی چندین بار تهران رفت و دست جنایتکاران حکومت آخوندی را فشرد و حقوق بشر را قربانی مصالح اقتصادی کرد یادمه دوستم بهزاد برای پرودی یک چادر زنانه بسته بندی کرد و به خانه‌اش پست کرد و در نامه‌ای اعتراضی نوشته بود حالا که می‌خواهی بری تهران و به فکر قراردادهای پر مایه هستی و چشمت را در مقابل سینه‌های دریده جوانان ما می‌بندی این چادر بگیر و رو سر زنت بکش چون آنجا می روی باید هم شکل اونا باشی و و الا راهت نمی‌دهند . و بخاطر همین خوشرقصی‌های پرودی بود که امروز خبرگزاری آفتاب یا آفتابه نوشت دوست ایران در کاخ نخست وزیری ایتالیا و اظهار خرسندی و خوشنودی کرده بود . امروز برلوسکونی پیش رئیس جمهور رفت و تقاضای باز خوانی آرای رای شد و معتقد است نیم میلیون رای باطل شده و خلاصه اینکه شکست را قبول نمی‌کند و پرودی هم گفته آقا باید بری خونه‌ات بسه پنج سال حکومت کردی و وضعیت معیشتی و اقتضادی مردم را پائین آوردی حالا برلوسکونی هر چی بود خط قرمز با آخوندها داشت و وقتی خاتمی آمده بود تشیح جنازه پاپ اصلاً تحویلش نگرفت و خاتمی می‌خواست باهاش ملاقات کنه ولی قبول نکرده بود حالا باید دید دعوای بعد از انتخابات به کجا می‌کشد .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

وبلاگ فرم جدید انتشار و تحریر ویژه اینترنت است، فضایی برای روایت کردن و درددل کردن، فضایی برای دفاع کردن از آرمانها و از خواسته‌ها و آرزوها و تا زمانی که حرفی برای گفتن داشته باشیم. خوشبختانه کسی بر آن حکومت نمی‌کند و همه به‌سادگی می‌توانند اطلاعات خود و یا دیگران را در دسترس عموم قرار بدهند. هنوز بسیاری از مردم پتانسیل این پنجره گشوده شده ،که در اختیار دارند را درک نکرده‌اند. فضایی که آزادی قلم کلمه کلیدی است. برای بیان عقیده و افکار خود و آشنایی با ایده‌های نو و بر جاگذاشتن اثری از افکار و تجربیات خود، گر چه می‌تواند گاهی بسیار ابتدایی و ساده باشد و از دغدغه‌های روزمرگی از خانه از محل کار و برخورد با اشخاص مختلف باشد.
می‌تواند آموزشی باشد یا تخصصی، ادبی، سیاسی، هنری، و یا زمینه‌های مختلف دیگر درست عین کاناپه راحت پسیکانالیست نشانگر افکار و اندرون و آیینه تمام‌نمای شخصیت وب‌نگار است.وبلاگ فقط یک وسیله برای چاپ محتویات نوشته‌ها نیست، بلکه وسیله اساسی ارتباط جمعی بین شخص و جامعه می‌باشد وسیله ارتباطی پیشرفته و جامع. آن‌را می‌خوانند، نظر می‌دهند و گاهی به آن حمله می‌کنند و یا حمایت می‌کنند و پل ارتباطی و آشنایی با دیگران است. بلاگر با این وسیله با نگاه دیگران به خود می‌نگرد، چون گاهی اوقات بسیاری از معایب آدمی از چشم خود پوشیده می‌ماند و ارزیابی آن مشكل است.
تأثیر این وسیله ارتباطی را در تجمع زنان آزاده ایرانی در مقابل دانشگاه تهران به خاطر اعتراض به حقوق پایمال شده زنان توسط حکومت آخوندها و در روز هشت مارس روز جهانی زن به وضوح می‌توان مشاهده کرد. گروه کثیری از این زنان از پشت مانیتورها به خیابان آمده بودند و در پستهای وبلاگشان جزئیات ریز، و تصویر واقعی این اعتراضات و حرکتها را گزارش و تجربیات خود را به دیگران منتقل کردند و نمونه دیگر ابتکار وبلاگرهای ایرانی «بمباران اینترنتی» و اعتراضهای بین‌المللی در رابطه با تحریف نام خلیج فارس توسط نشریه نشنال‌جئوگرافیک بود که نشریه مذکور را وادار به عذرخواهی کردند. این نمونه‌ها در عصر اطلاعات نشانگر توانایی این ابزار اطلاع‌رسانی است و گاهی حتی تعیین‌کننده است. درصد بسیاری از کاربران اینترنت ایرانیان هستند. روزنامه تایمز لندن در شماره 22 دسامبر 2005 از علت روی‌آوردن ایرانیان به دنیای وبلاگ تحلیلی ارائه داده است و در آن یادآوری می‌کند که بیش از صدهزار وبلاگ فارسی فعال در ایران وجود دارد. این روزنامه معتقد است علت این پدیده فشار، محدودیت و نبودن مطبوعات آزاد در ایران است. و بیشتر جوانان و دانشجویان به این رسانه جدید به عنوان فضایی برای نشر افکار روی می‌آورند.70درصد جمعیت ایران کمتر از 30سال دارند و جوانان علاقه بیشتری برای یادگیری و استفاده از تکنولوژی دارند. زبان فارسی از نظر تعداد افرادی که به آن تکلم می‌کنند، در رده بیست و هشتم قرار دارد و وبلاگهای فارسی از نظر تعداد، رتبه چهارم را کسب نموده‌اند.آزادی اندیشه و قلم که مسالمت‌آمیزترین شیوه مبارزه است، در ایران جزئی از ارتکاب جرايم اینترنتی قلمداد می‌شود و شلاق و زندان دارد. وقتی نهاد دفاع از حقوق مطبوعات جهان تصریح می‌کند که ایران بزرگترین زندان روزنامه‌نگاران در سطح خاورمیانه است، اصلاً مبالغه نمی‌کند.این مؤسسه بین‌المللی مطبوعات در گزارش خود تأکید می‌کند که رژیم ایران هم‌چنان به روش سرکوب روزنامه‌نگاران و وبلاگ‌نویسان و سانسور مطبوعات و اینترنت در ایران ادامه می‌دهد و دستگیری متناوب فعالان و حبسهای بلندمدت به کرات از سوی آخوندها اعمال می‌شود. بر اساس این گزارش طی نزدیک به یک سال گذشته 20وبلاگ‌نویس در ایران دستگیر شده‌اند.

آرش سیگارچی، افشین زارعی، مجتبی لطفی، مجتبی سمیعی‌نژاد، الهام افروتن، محمدرضا نسب‌عبداللهی، مسعود باستانی، حسن زارع‌زاده، مسیح علی‌نژاد، یوسف عزیزی، سینا مطلبی، نجمه امیدپرور، احمد سراجی، شماری از این دستگیر‌شدگان هستند و بعضی از آنان با پرداخت وثیقه سنگین هم اکنون بیرون آمده‌اند و کسانی مثل احمد سراجی پس از محکومیت به یک سال زندان و 30 ضربه شلاق به ترکیه متواری شده است و تهدید استرداد آن به ایران از طرف مقامات ترکیه توسط وبلاگ‌نویسان مطرح شده است و یا چندی پیش دانشجوی وبلاگ‌نویس مجتبی سمیعی‌نژاد را با دستبند بر دست برای حضور در جلسه امتحان به دانشگاه آوردند.

به دستور قوه قضاییه و شورای عالی انقلاب فرهنگی شرکت مخابرات مناقصه‌يی هفت میلیاردی از بودجه مملکت را برای سیاست سانسور و فیلترینگ و مسدود کردن سایتهای اینترنتی هزینه کرده است و با تحت فشار قرار دادن شرکتهای خدماتی و سرویس‌دهنده اینترنتی ایرانی قسمتی از سانسور و فیلترینگ را بر دوش این شرکتها قرار داده است و جدیداً بر اساس کلید واژه‌ها که حاوی کلمات ممنوعه است و از طریق پایگاههای جستجو، روش فیلتر را اعمال می‌کند و این امر مغایر با مفاهیم جهانی آزادی بیان است که در منشور اتحادیه بین‌المللی ارتباطات ذکر شده است که این اتحادیه به درخواست سازمان ملل متحد تشکیل شده و به امضای 175 کشور جهان رسیده و حاوی اصول جهانی و دموکراتیک بر شبکه اینترنت است. همیشه مستبدان در تلاش و کوشش هستند تا مردم در بی‌خبری بمانند و جامعه را به انفعال بکشانند ولی همواره نیروهای روشنفکر و مسئول همان‌گونه که در سالهای خفقان با شبنامه و با استنسیل خانگی اعلامیه منتشر می‌کردند و با متحمل شدن خطرات بسیار از سد سانسور می‌گذشتند و به افشاگری و روشنگری می‌پرداختند، امروزه می‌بینیم با ابزار تکنولوژی اینترنت و وبلاگ در مدت بسیار کوتاهی اطلاع‌رسانی و روشنگری و پل ارتباطی برقرار می‌کند.
بسیاری از وبلاگ‌نویسان اینترنتی با تشكل کانون، مجمع، انجمن، تجارب خود را در زمینه‌های فیلتر و پراکسی و راهنمایی و راهکارهایی برای ایجاد وبلاگ و چگونگی انتشار و ایمنی‌کردن و ایجاد وبلاگ به‌طور ناشناس و روشهای دور زدن و ابزار و شیوه‌های سانسور را به شکل ساده به کاربران اینترنت توضیح و تشریح می‌کنند، مانند کانون وبلاگ‌نویسان ایران (پن‌لاگ) که بسیاری از آنان با داشتن ایده و افکار مختلف در زمینه فیلترینگ و خبرنامه و صدور بیانیه‌ها به ترویج آزادی بیان و آگاه ساختن جوامع بین‌المللی از وضعیت وبلاگ‌نویسی در ایران با هم همیاری و همکاری می‌کنند و برای آزادی وبلاگ‌نویسان زندانی تلاش می‌کنند.بحران عمیقی که سراپای رژیم آخوندی را گرفته و در راستای حفظ قدرت ترفندها و طرحهای جدیدی برای فیلتر کردن وبلاگها اعمال می‌کند تا شهروندان نتوانند اندیشه دیگران را بخوانند و بدانند و به آگاهی و دانش و اطلاعات دست بیابند تا شاید سرخوردگی و ناامیدی و ایزولاسیون در وبلاگ‌نویسان به وجود بیاورند و پدیده وبلاگ‌نویسی را بی‌اهمیت و بی‌اعتبار و کاملاً حاشیه‌يی وانمود کند ولی این ترفند‌ها و طرحها باید کشف و خنثی گردد. چون هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد و این ابتدایی‌ترین حقوق انسان امروزی است.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed