Recent Posts
پنجشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۸
چهارشنبه، آذر ۰۴، ۱۳۸۸
حمایت از فراخوان وبلاگ نویسان علیه اعدام
ارسال شده توسط
بادبان
این خوش خیالیهایی که رژیم، سرکوب و اعدام وشکنجه را تعطیل خواهد کرد و مجبور به عقب نشینی خواهد شد را از سرتان بیرون کنید این حکومت پوسیدهتر از آنست که بیاید و تن به فضای باز سیاسی بدهد و از اعدام و کشتار دست بردارد.
هر چقدر قیام مردمی به رژیم فشار بیاورد، در واکنش به قیام ، دستگیریها و بگیر و ببندها و اعدامها، بیشتر خواهد شد. چون خطر سرنگونی بالای سرش است و وارد دوران سرنگونیاش شده و اگر سرکوب نکند نمیتواند در قدرت بماند . و بجز افزایش سرکوب و اختناق کارش پیش نمیرود .
خب در چنین اوضاع و احوالی حکومت چکار میکند؟ میآید معترضین را به بند میکشد، زندانی کورد، جوان بلوچ، و دانشجوی دانشگاه، فعال سیاسی و مدنی را به قربانگاه میبرد و به قلاب دار میآویزاند.
ما وبلاگنویسان حداقل کاری که به عنوان پشت جبهه این قیام میتوانیم بکنیم چیه ؟ اعتراض، و فشار از طریق نهادهای بینالمللی، فرستادن ایمیل و فاکس و تلفن و پتیشن و کمپین و رساندن اطلاعات و هر آنچه که این ابزار تکنولوژی در اختیارمان گذاشته، و ما را توانمند کرده است .
کلمات را نادیده نگیرید، پشت کلمات دنیایی خوابیده است، کلمات میتواند ترس و هراس بوجود بیاورند، همین کلمات هستند که من و شما را عوض میکنند . کلمات دنیای ما را عوض میکند و زندگی ما را عوض میکند . پس سکوت در مقابل این وحشیگری معنا ندارد.
باید گفت و نوشت، مگر نمیگویند این قیام را وبلاگنویسان و سایتهای اینترنتی و فیس بوک و... رهبری میکند پس بیایید سکوت نکنیم. جنبش سبز هم باید از این اعدامیان حمایت کند. نمیشود شکنجه و اعدام را کسان دیگر تحمل کنند و نان آزادیخواهی را کس دیگری بخورد!
تعدای از دوستان وبلاگنویس فراخوانی برای توقف حکم اعدام برای پنج متهم حوادث پس انتخابات در وبلاگنویسان علیه اعدام قرار دادهاند. از تمام وبلاگنویسان، برای نجات جان این شهروندان، تقاضای یاری داریم
چهارشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۸۸
فراخوان
ارسال شده توسط
بادبان
فراخوان بینالمللی به رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا و در خواست پرداخت غرامت به خانوادههای قربانیان سرکوب، از طریق مصادره مؤسسه های وابسته به رژیم ایران در آمریکا
جناب رئیس جمهور ایالات متحده امریکا
آقای براک اوباما
از جانب انجمن پناهندگان سیاسی ایرانی مقیم ایتالیا ابراز خرسندی عمیق خودمان را برای درخواست توقیف و مصادره اموال و دارییهای بنیاد علوی، که از سوی خزانه داری آمریکا صورت گرفته است اعلام میداریم. این بنیاد وابسته، و تحت نظر رژیم تهران و در جهت تأمین لجستکی تروریسم در ایالات متحده آمریکا فعالیت دارد
مساجد و هکتارها زمین و حسابهای بانکی و یک آسمانخراش ِ چندین طبقه در خیابان « 5 آونیو » شهر نیویورک که در مجموع به بهای 500 میلیون دلار برآورد میشود از این بنیاد توقیف میگردد. اقدام بسیار ارزندهای است که در راستای تمدید تحریم در مقابل برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته است و میتوان یکی از بزرگترین توقیف اموال در زمینه مبارزه با تروریسم در تاریخ آمریکا باشد.
در همین حال جوانان ایرانی میپرسند دولت آمریکا در کدام طرف ایستاده است؟ آیا شما در کنار این جوانان قرار دارید؟ یا در کنار مستبدی چون احمدینژاد ؟ در چهارم نوامبر همزمان با اولین سالگرد ریاست شما در کاخ سفید که مصادف با روز دانشجو در ایران بود، تظاهرکنندگان ایرانی با صدای بلند و رسا از شما میپرسیدند « براک حسین اوباما یا با اونا یا با ما »
همانطوری که اظهار میکنید آمریکا خواهان استقرار صلح و دموکراسی و آزادی در ایران است و به عنوان حسننیت شما بدون «امٌا» و «اگر » و برای مردم ایران که علیه استبداد مبارزه میکنند، تقاضا داریم تا تمامی اموال مصادره شده از رژیم احمدینژاد را به عنوان غرامت به فروش برسانید و برای خانوادههای قربانیان تروریسم و سرکوب، و بخاطر آنچه که بر سرشان آوردند، هزینه کنید.
بخصوص در زمان قیام بزرگ مردمی، بسیاری در ایران دستگیر و بازداشت و شکنجه شدند و مورد تجاوز قرار گرفته، و کشته شدند جوانان زیادی مانند ندا آقا سلطان ، ترانه موسوی، سهراب اعرابی، اشکان، خورشید، علی، آذر، و...
فقط بدین طریق دولت آمریکا میتواند حسننیت و دین خود را نسبت به مردم ایران ادا کند، و نشان دهد که صرفاً خواهان فقط دیالوگ با رژیم تئوکراسی، که سرکوب میکند و جهانی را تهدید میکند و در مسیر ساختن بمب اتمی قرار دارد، نیست. و واقعاً همراه و درکنار مردم ما قرار دارد و دوستی واقعی با مردم ما دارد.
آقای پرزیدنت
جامعه جهانی با این اقدام ایالات متحده آمریکا، جوابی محکم و قاطع به رژیم ملایان خواهد داد، رژیمی که مستمراً به سرکوبگری و فعالیتهای تروریستی خود در ایران و جهان تشدید فزاینده میدهد. جامعه جهانی موظف است و وظیفه انسانی حکم میکند که در کنار مردم ایران بایستد
انجمن پناهندگان سیاسی ایرانی مقیم ایتالیا
دوشنبه، آبان ۲۵، ۱۳۸۸
اعظم السادات و معمر قذافی و داستین هافمن در ایتالیا
ارسال شده توسط
بادبان
بیش از یک میلیارد گرسنه در این جهان دست و پا میزنند و امسال هم متأسفانه 9 درصد بر این آمار افزوده شده است. و قبل از گشایش رسمی اجلاس سالانه فائو در رم، دیروز از همسران ِ دولتمردان جهان دعوت به عمل آوردند تا در یک نشست پیش از اجلاس، حول مسئله سوتغذیه و گرسنگی تبادل نظر کرده، و نظرها و پیشنهادهای ارائه شده از طرف همسران دولتمران جهان را برسی کنند
امٌا با آمدن اعظم السادات فراحی و بقول آخوندها (منزل احمدی نژاد ) با آن چادر بلند سیاه که قامتش را کاملاً پوشانده بود و بجز، عینک دودی و دماغ، چیزی جز سیاهی در او دیده نمیشد، این اجلاس را به کمدی تراژدی تبدیل کرد .
بعضیها میگفتند بهتره جهان گرسنگی بکشد ولی اسیر قوانین ارتجاعی مذهبی آخوندی نشود
که در آن صورت هم باید گرسنگی بکشند و هم به گروگان گرقته شوند یعنی از چاله به چاه بیافتند !! میگفتند لااقل اگر شوهر این خانم هارت و پورت میکند ولی باز جرأت نشان دادن صورتش را دارد و میشود به چشمان این جانی نگاه کرد.
ولی این زن با همان حرفها، و حملات و تهدیدات، خودش را هم قایم میکند اصلاً معلوم نیست کی هست؟ خدا را شکر نرفت پشت تریبون سخنرانی کندو همان چند دقیقه صحبت کافی بود تا نشان دهد که راهکارهای و پیشنهادهایش چیزی جز تبلیغات پوشالی نیست و هیچ حرف جدی دیگری نداد
انجمن پناهندگان ایرانی در ایتالیا سفر همسر احمدنژاد به رم را در یک بیانیه شدید الحن محکوم کرد و از دولت ایتالیا به خاطر دعوت این زن به اجلاس فائو رسماً انتقاد کرد. و این بیانیه در رسانههای ایتالیا انعکاس وسیعی داشت
یکی دیگر از چهرههای جنجالی اجلاس فائو شرکت معمر قذافی و حضور او در شهر رم بود. این جناب قذافی در رم دست به یک ابتکار عجیب و غریبی زده بود دیروز دفتری در رم توسط یک آژانسی باز کرده بود و از دختران زیر 35 ساله برای دیدار و گفتگو و برای شرکت در کلاس تدریس اسلام ثبت نام میکرد و این دختران را از محل آژانس که در یکی از هتلهای رم واقع شده بود با اتوبوس به ویلای بزرگی در سفارت لیبی میبردند
جالب این جاست که هر دختری نمیتوانست ثبت نام کند شرایط ویژه داشت باید خوش لباس و خوش رو، و کم سن و سال و سایزشان بیشتر از 42 و 44 نمیبود و با یک قطعه عکس ثبت نام به عمل میآوردند و بعد از کنار گذاشتن مینی ژوب پوشان و آستین کوتاه پوشان و کوتاه قدها، بالاخره دیروز 200 دختر را با اتوبوسها برای اسلام آموزی روانه ویلای سفارتخانه کردند و امروز هم 250 دختر و فردا هم این کلاسهای قذافی خاتمه مییابد .
این کلاس اسلام آموزی را خود کلنل قذافی تدریس میکند و به همه دختران ایتالیایی یک جلد قرآن و یک جلد کتاب سبز که به قلم خود او منتشر شده و بعلاوه 50 یورو پاداش اهدا میکند و در این کلاسها از اسلام و نقش زنان در جامعه اسلامی سخن میگوید و این کلاسهای 3 روزه کلنل در رم، و پاداش 50 یوروی او باعث صفوف طویل متقاضیان زیباروی ایتالیایی شده است !!
آها تا یادم نرفته، گوگل هم لوگوی خودش را بخاطر حضور حاجیخانم احمدنژاد در ایتالیا عوض کرده
امروز هم داستین هافمن را که برای شرکت در یک فیلم کوتاه تبلیغاتی به ایتالیا آمده بود از نزدیک دیدم و چند تا عکس از او گرفتم تا در فیس بوک بگذارم . وقتی داستین هافمن برای رفتن به صحنه از پلهها پایین آمد و از روبروی ما رد شد، من و چند تا ایتالیایی مثل هویج سیخ وایستاده بودیدم و هیچ ابراز احساساتی و شو رو شوقی از خود نشان ندادیم!! امٌا این غول کوتاه قد(168) سینمای هالیود آمد و به ایتالیایی به ما سلام ( چا ) کرد و ما هم زبانمان باز شد به همگام فیلمبردای تا شعاع 100 متری به کسی اجازه نزدیک شدن نمیدادند ولی قبل و بعد از فیلمبرداری میشد نزدیک شد و حتی یک دختر ایتالیایی را دیدیم که دوربین عکاسی دستش بود، و هافمن او را با انگشت صدا زد و گفت بیا باهم عکس بگیریم.
خلاصه این هم از داستین هافمن و معمر قذافی و اعظم السادات که از سه گوشه جهان به ایتالیا آمده بودند
جمعه، آبان ۲۲، ۱۳۸۸
احسان را از دست دادیم نگذاریم شیرکوه را هم به دار بیاویزند
ارسال شده توسط
بادبان
نقاشی از ناصر قاضی زاده
رژیم ایران برای 13 زندانی سیاسی و مدنی کرد احکام اعدام صادر کرده است و شیرکوه معافی هم یکی از این زندانیان محکوم به اعدام است و الان او را به سلول انفرادی زندان سقز برای اجرای حکم منتقل کردند
شیرکوه هم یکی از فعالان سیاسی و مدنی کرد است که هماکنون بر اثر جراحات و شکستگیهای ناشی از شکنجه هنوز در وضعیت نابسامانی روحی و جسمی بسر میبرد او را سال گذشته در شهرستان سقز دستگیر کردند و بعد از مدتها بازجویی و شکنجه و در یک دادگاه فرمایشی به او حکم اعدام دارند
احسان را از دست دادیم نگذاریم شیرکوه را هم به دار بیاویزند این جوانان سرمایههای مردم ستمدیده و مبارز کردستان هستند به حمایت از این زندانیان بشتابیم. در تک تک چهرههای این مبارزان کرد ایران زمین شرف و مروت و انسانیت موج میزند در مقابل فدا و ایثار آنها باید سر تعظیم فرود آوریم حمایت حداقل کاری است که باید انجام بدهیم
رژیم در حضیض ذلت و خواری داخلی و بین المللی و با گسترش اعتراضات مردمی با راه اندازی این اعدامهای سیاسی و ترتیب دادن اعترافات اجباری میخواهد مثل دهه شصت مخالفین را سرکوب کند امٌا چند ماهی است که با قیام، ناقوس مرگ این رژیم بصدا در آمده است و این اعدامها ره به جایی نبرده و نخواهد برد و عزم و جزم مردم ایران به زودی دودمان خمینی صفتان را نابود خواهد کرد
چهارشنبه، آبان ۲۰، ۱۳۸۸
هرگز از مرگ نهراسیدم
ارسال شده توسط
بادبان
هرگز از مرگ نهراسیدم،با این جمله احسان در آخرین نامهاش به یاوهگویهای رژیم پاسخ داد . آخوندهای قرون وسطایی در غرقاب بحرانهای لاعلاج اجتمایی سیاسی و ایزولاسیون جهانی، بار دیگر دست به یک جنایت دیگری زدند و صبح امروز احسان را به دار آویختد.
در طی این دو سه روز تمام تلاشمان را کردیم با ایمیل، با تلفن، و باتماس با نهادهای حقوق بشری کوشیدیم تا جلوی جلاد سنندج را بگیریم . امٌا انگار آب در هاون میکوبیدیم. و نمیشد این فرزند دلبند کردستان را از دست این رژیم غدار و جنایتکار نجات داد و انگار برای غرب در بازار بوس جیره خواری بهای خون جوانان ما به اندازه بهای نفت و گازمان ارزش ندارد و حکومت قدارهبندان، جنایت فجیع و ننگین خودرا به اجرا درآوردند .
دیشب تا صبح خبرهای احسان را از خبرگزاری ها دنبال میکردم و در خبرها آمده بود ماموران امنيتی و انتظامی با استقرار در مبادی ورودی شهرستان سنندج از ورود فعالان مدنی و مردمی که به قصد حمایت از احسان و برای شرکت در تجمع شامگاه چهارشنبه در حرکت بودند ممانعت میکردند
نزدیکهای صبح بود که دیدم در خبری آمده است که مسئول روابط عمومی زندانهای کردستان در یک مصاحبه اعلام کرد که فردا صبح احسان اعدام نخواهد شد و فایل صوتی این خبر دست به دست بین سایتها خبری و سایتهای اجتمایی فیس بوک و بالاترین و دنباله و... میگشت و خیلیها را خوشحال کرده بود و مینوشتند فعالیتها تأثیرپذیر بود.
وقتی این فایل صوتی را شنیدم نگرانیم بیشتر شد چون میگفتم به حرفهای مسئول زندان اصلاً نباید اعتماد کرد این حرام لقمهها میخواهند تنش را کاهش دهند و برای انحراف افکار این حرفها را میزنند اینها سی سال است که با دروغ نعش گندیده خود را برپا نگه داشتند و همینطور هم بود و احسان فرزند غیور و آزادهی کردستان حتی به پاسدارهای مزدور اجازه نداده بود، چارپایه زیر پایش را بکشند و خودش با انداختن چارپایه با خون خود حقانیت تام و تمام مقاومت عادلانه مردم ستمدیده کردستان را عیان کرد . .
در تاریخ زرین و خونبار مبارزات کردها و در دشتها و کوهستانهای کردستان احسانهای بیشماری قامت افراشتند و تاریخ ایران به این فرزندان دلیر و مبارز خود درودی ابدی خواهد فرستاد
یادش گرامی باد
دوشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۸
حکم اعدام احسان فتاحیان را متوقف کنید
ارسال شده توسط
بادبان
احسان فتاحيان، ۲۸ ساله، متولد كرمانشاه و ساكن سنندج، بهار سال گذشته در كامياران دستگير و از آن زمان در بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر سنندج و سپس زندان مركزی اين شهر نگهداری میشود. حكم دادگاه بدوی مبنی بر ۱۰ سال حبس در تبعيد به اتهام "اقدام عليه امنيت ملی كشور" از طريق عضويت در احزاب مسلح اپوزيسيون از سوی شعبهی اول دادگاه انقلاب سنندج به رياست قاضی بابايی برای وی صادر گرديد. اما در كمال ناباوری پس از بررسی دوباره در شعبهی ۴ دادگاه تجديدنظر استان كردستان با افزودن اتهام محاربه، اين حكم به اعدام تغيير يافت.
اين در حالی است كه بنا بر ماده ۲۵۸ قانون آيين دادرسی كيفری دادگاه تجديدنظر نمیتواند مجازات تعزيری مقرر در حكم بدوی را تشديد نمايد. البته در اين ماده مواردی نيز برای افزايش حكم پيش بينی شده كه به نظر نمیرسد در مورد احسان فتاحيان با توجه به انجام دفاعيات در رد اتهام عنوان شده و عدم اقرار نامبرده موجه بوده باشد. از روز یکشنبه احسان فتاحیان دست به اعتصاب غذای خشک زده است. این اعتصاب در اعتراض به حکم اعدام نامبرده است
وکیل احسان فتاحیان و خانواده او اعلام کردند حکم اعدام این فعال سیاسی در روز چهارشنبه 20 آبان ( 11/11/2009 ) در زندان سنندج اجرا می شود
بدینوسیله از کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، اتحادیه اروپا و دبیر کل سازمان ملل متحد درخواست میکنیم تا برای لغو این حکم ظالمانه و یا به تاخیر انداختن آن فوراً اقدام جدی نمایند.
از همه نهادهای مدنی، بشر دوست و مدافعان حقوق بشر خواستاریم جهت جلو گیری از اجرای این حکم ناعادلانه و غیر انسانی دست به اقدامی موثر و جدی بزنند. و همچنین از همه رسانه های فارسی و کردی زبان ایرانی خواستاریم که این خبر را پوشش داده و دفاع از جان و زندگی یک انسان مدافع آزادی و حقوق مدنی در ایران را امر خود دانسته و ما را در این دفاع انسانی و مخالفت با اعدام یک فعال سیاسی و مدنی یاری دهند.
از این آدرسهای برای ارسال ایمیل به نهادهای حقوق بشری اقدام کنید
رنجنامه احسان فتاحیان، زندانی سیاسی در آستانه اعدام
تصویر رنجنامه احسان فتاحیان
پتیشن برای متوقف کردن حکم اعدام احسان فتاحیان
جمعه، آبان ۱۵، ۱۳۸۸
سرکوب و پایههای لرزان قدرت
ارسال شده توسط
بادبان
امٌا الان شرایط متفاوت است و جانیان پستفطرت سرکوبگر حساب این را نکردند که سرکوب در مرحله قیام به ضد خود تبدیل میشود یعنی سرکوب زمانی میتواند کارآیی داشته باشد که یک حرکت و قیام مردمی پشت آن نباشد مثلاً سرکوب ترکمن صحرا و سرکوب مردم کردستان در اوایل انقلاب و یا سرکوب مردم در 30 خرداد و کشتار انقلابیون و مبارزین در دهه 60 و یا سرکوب دانشجویان در 18 تیر و یا سرکوب کارگران شرکت واحد و...
امٌا در مرحله قیام هر چقدر رژیم بیشتر دست به سرکوب بزند پایههای قدرتش لرزانتر خواهد شد و قیام رادیکالیزهتر میشود تو همین چند ماه اخیر که موج دستگیریها افزایش پیدا کرده و شکنجه و تجاوز و فضای اختناق را گستردهتر کردند این جنبش میلیونی رادیکالتر شده و از شعارهای تقلب در انتخابات و شعارهای پس گرفتن رأی عبور کرده و به مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنهای و خامنه ای قاتله ولایتش باطله رسیده
و به زبان دیگر هر چقدر رژیم برای حفظ و بقاء خود سرکوب را بیشتر کند گورش را عمیقتر میکند . خامنهای نمیتواند به این سادگی از روی این قیام عبور کند و این سرکوبها در ضعف و ذلیل بودن باطن و بنیاد این حکومت است و توان خاموش کردن شعله این قیام را ندارند چون حریق این قیام دامن ولایت فقیه را گرفته و بالاخره بنیادش را خاکستر خواهد کرد
سهشنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۸
ما از مرگ قویتریم
ارسال شده توسط
بادبان
31 سال پیش در چنین روزی، در بحبوحه انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران بودیم، و من هم مثل تمام جوانان آن دوره تغییر و تحولات سیاسی کشورم را به دقت دنبال میکردم و برای عطش آزادی و عدالت خواهی، با شور و حرارت بسیار، به همه کار دست میزدیم . امٌا با اعتلای قیام ضد سلطنتی احساس میکردم در شهر کوچک من از آن آتشفشان قیام، آن جنب و جوش و آن حرارت لازمه استخراج نمیشود اگر چه مدام فعالیت میکردیم ولی در آن مقطع زمانی این شهر کوچک شمالی جوابگوی آن شور و شوق جوانی را نمیداد .
به والدینم گفتم که میخواهم کلاس کنکور بروم و وارد دانشگاه شوم و تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل به تهران بروم اگر چه ته دل والدینم راضی نبودند چون از نا آرامیهای تهران باخبر بودند، ولی وقتی پدرم را دیدم که ظهر با یک پلوپز برقی ناسیونال به خانه آمده، فهمیدم که برای تهران رفتنم خریده و پا فشاریم نتیجه داده خوشحال شدم و روز بعد عازم تهران شدم .
یک اطاقک کوچکی در خیابان هاشمی نرسیده به سی متری جی اجاره کردم و در کلاس کنکور خوارزمی ثبت نام کردم و هر از گاهی هم سر کلاس میرفتم ولی تمام روز را در داخل دانشگاه تهران سپری میکردم دانشگاه آن موقع مثل الان کانون اصلی تجمعات و کلاً کانون اصلی انقلاب بود و من میآمدم تا از رویدادها و وقایع سیاسی میهنم مطلع شوم
چون رادیو تلویزیون و مطبوعات دولتی درواقع نه چیزی میگفتند و نه چیزی مینوشتند و بیل گیتس هم هنوز خیلی جوان بود و به فکر راه انداختن نرمافزار برای کامپیوتر خانگی نبود در نتیجه فقط از طریق دانشگاهها به روز میشدیم تمام در و دیوار دانشگاه تهران پر از بیانیه و اعلامیه و فراخوان بود یک طرف نمایشگاه عکس میگذاشتن یک طرف تریبون سخنرانی و یک طرف بحث و تبادل نظر در مورد چه باید کرد را میشنیدی زمین چمن دانشگاه صبح تا شب پر بود از دانشجو ، نه از حراست خبری بود و نه از بسیج و نه نیروهای امنیتی اگر هم بودند ما نمیدیدم.
و خلاصه در محیط و فضایی قرار گرفته بودم که همیشه اشتیاق و آرزوی آن را داشتم و آن اختناق آریامهری بعد از سالها شکسته شده بود یادم میاد یک پوستر بسیار زیبایی به روی دیوار اطاقم نصب کرده بودم که حال و هوای آن سالها را بازگو میکرد و تصویر چند دانشجویی بود با دستان خونین و صورتهای برآشفته و خشمگین که در 16 آذر بر روی دستانشان دانشجوی تیرخوردهای را حمل میکردند و بروی این پوستر با قلمی درشت نوشته شده بود « ما از مرگ قویتریم »
آن روزها هر هفته دوستی،آشنایی،رفیقی، از شمال میآمد و با من همراه میشد و باهم میرفتیم دانشگاه تهران. آن روز 13 آبان هم با یکی از دوستانم مثل همیشه رفتیم دانشگاه، آنروز هم دانشگاه شلوغ بود و میخواستند مجسمه شاه را پایین بکشند بعد از چند ساعتی تیراندازی به داخل دانشگاه شروع شد و صدای گلوله مدام میآمد و گاز اشگ آور هم به داخل دانشگاه پرتاب میکردند و در این جنگ و گریز و آن شلوغی دوستم را گم کردم و تلاشم برای یافتن او در آن فضا بیفایده بود از میلههای ضلع شرقی دانشگاه که مشرف به خیابان آناتول فرانس بود بالا رفتم و پریدم تو خیابان و متواری شدم
آمدم به اطاقک خیابان هاشمی و به انتظار دوستم نشستم و بیرون نرفتم ولی خبری از او نشد و آنشب تا صبح نخوابیدم و نگران مقعود شدن دوستم بودم، ترس از کشته شدن و یا زخمی شدن، و فردای آنروز به چند بیمارستان سر زدم تا شاید بتوانم در بیمارستانی او را پیدا کنم ولی بیفایده بود و هیچ اثری از او نیافتم و بالاخره تصمیم گرفتم به شهر خودم باز گردم تا از سلامتی دوستم اطمیان یابم و بعد از دو سه روز جستجو او را پیدا کردم او هم سالم بود و قبل از من، آن روز 13 ابان از دانشگاه گریخته بود
فردا هم درست عین آن روز 13 آبان است و برای من یکی از روزهای تاریخی، و حالا هم بعد از 31 سال در همین روز در خارج از ایران و در تبعید پا به پای دانشجویان و جوانان با دوستانم به میدان شهر میرویم تا صدای بر حق مردم، که این حکومت غاصب صدای جرم مینامد را دوباه فریاد بزنیم
دوشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۸
دست یاری برای 13 آبان
ارسال شده توسط
بادبان
گرفتن فیلم و عکس و گزارش از 13 آبان را فراموش نکنیم . امسال باید 13 آبان ماندنی بشود مثل کتیبه ای در روبروی نسل آینده تمام ایران در فریاد و اعتراض، در وضعیت واقعی ایران کنونی و در میدان موازنه قوا یک عامل قدرتمندی به نام مردم ایران حضور دارد و پشتوانه این قیام نیروی لایزال مردمی است پس باید از همین قدرت گسترش یابنده همه وقت و در تمامی فرصت ها، به نهایت استفاده کرد اینک خوب می شود فهمید که باخت ولایت فقیه نه باختن یک دور از بازی است، که این باخت، باخت کل نظام و درهم شکسته شدن تمام ضوابط ظالمانه حکومت آخوندی است . دیگر نوبت مرگ نظام ، رسواترین مرگ و فلاک بارترین سقوط برای این دار و دسته فرا رسیده است